خیلی وقت ندارم

ساخت وبلاگ
فصل های زندگی من اینجا شده جایی که بتونم خودم باشم .. بدون نقاب .. جایی برای نوشتن همه اتفاقات ، دلخوری ها غصه ها شادی ها حتی حرفها و ناگفته های یواشکی بین من و خودم .. فصل های زندگی ام از 11 بهمن93 تا به حال طوری دیگر ورق می خورند .حالا من در مرز سی سالگی با روحی 50 ساله و کودکی سرکوب شده در من .. که گاهی از دستم فرار می کنه و دلش می خواد دنیا رو با کودکانه ببینه ولی ..... منوی بل خیلی وقت ندارم...ادامه مطلب
ما را در سایت خیلی وقت ندارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9sarabanoo8 بازدید : 19 تاريخ : دوشنبه 20 شهريور 1396 ساعت: 0:20

امروز واسه اولین بار روی مبل خوابم برد البته تجربه زیاد بدی نبود فک کنم دو بار نزدیک بود شیرجه بزنم پایین یه چشم خواب و یه چشم بیدار نگران غذای رو گاز ... اندکی دیگه خوابیده بودم حسابی می سوخت دیگه برنامه غذایی شده نهار و شام ساعت ۷ شب با هم .... امروز با اینکه اول هفته بود یه ساعتی گیج خواب شده بودم نمی دونم چرا سیستمم مدام هنگ می کرد واسه همین یه نامه چند خطی اونقدر طول کشید و کلافه کرد ....خدا خیلی وقت ندارم...ادامه مطلب
ما را در سایت خیلی وقت ندارم دنبال می کنید

برچسب : مرداد, نویسنده : 9sarabanoo8 بازدید : 4 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 5:10

روزهای سخت زندگی کم نیستند روزهایی که نمی دونی چه مرگته همه چی خوبه ولی درونت خوب نیست با کوچکترین حرفی بغض می کنی وهی این بغض رو قورت می دی مدام‌ فکرت پر می کشه و هی به خودت می گی توان سادگی همینه .... نمی دونم ولی شاید زمین چرخید و نوبت تو رسید نمی دونم ... امروز سر کار اونقد بغض گلوم رو گرفته بود که با یه حرف زدن ساده اشکهام سرازیر شد شاید هنوز یه بغض دارم که شکسته نشده ... به خودم می گم صبور خیلی وقت ندارم...ادامه مطلب
ما را در سایت خیلی وقت ندارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9sarabanoo8 بازدید : 33 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 5:10

بدجوری ولو شدم توی تختخواب انگار از جنگ برگشتم حتی با کراهت تمام لازانیایی که درست کرده بودم و گرم کردم و یه کم خوردم پاهام شده یه گلو آتیش بس که امروز راه رفتم وای خدای من واقعا پیاده بودن خیلی خسته و هلاک کننده هست بعد از کار که رفتم خونه مامان نتونستم یه ذره هم بخوابم بعدش رفتم دنبال مانتو اداری و کفش این اخری ها توی خیابون دلم می خواست کفشام رو در بیارم و پا برهنه راه برم بس که پاهام خسته شده خیلی وقت ندارم...ادامه مطلب
ما را در سایت خیلی وقت ندارم دنبال می کنید

برچسب : هلاک,خسته, نویسنده : 9sarabanoo8 بازدید : 6 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 5:10

به نظرم همیشه آدمها از روابط ضربه می خورن فرقی نمی کنه  روابط دوستانه باشه یا کار .. البته من از اون ور بوم هم افتادم  و توی روابط به خاطر سادگیم ضربه خوردم و امان از ضربه آخر که تمام امید هام به باد رفت این برای من بیشتر الان توی کار داره رقم می خوره یعنی بخاطر روابطم و احساس صمیمیت یه جورهایی بلو نیستم خودم رو بگیرم ولی هر روز بیشتر و بیشتر می فهمم این اصلا خوب نیست ... یه جورهایی به همکارم که خیلی وقت ندارم...ادامه مطلب
ما را در سایت خیلی وقت ندارم دنبال می کنید

برچسب : تجربه, نویسنده : 9sarabanoo8 بازدید : 3 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 5:10

امروز سفارش های رنگی رنگیم رسید ... راستش من آدم قوی ای هستم توی خیلی از مسایل دوام آوردم و صبر کردم تنهایی گریه کردم و کنج اتاق کز کردم ولی باز به راهم ادامه دادم ... زندگی بالا و پایین های زیادی داره و همینطور اشتباهات زیادی ولی یاد گرفتم خیلی از چیزها رو ....حرف زیاد واسه گفتن هست ولی خیلی خسته ام اینو نوشتم تا یاد نره حال امشبم رو تا بدونم تمرکزم رو کدوم کلمه بوده و فراموشش نکنم‌

خیلی وقت ندارم...
ما را در سایت خیلی وقت ندارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9sarabanoo8 بازدید : 17 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 5:10

دلگیری جمعه ها بیشتر از پیش احساس می کنم انگار زمان توی نقطه دلگیر توقف کرده امروز کلا اعصابم بهم ریخته در حدی که فقز منتظره جرقه ام واسه منفجر شدن ... همین یک ساعتی هم که بیرون رفتم از بد بودن کفشهام هنوز داره پاهام می سوزه درست مثل رابطه ای که هنوز داره قلب منو می سوزونه ... راستش نمی خوام کسی دی خیلی وقت ندارم...ادامه مطلب
ما را در سایت خیلی وقت ندارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9sarabanoo8 بازدید : 6 تاريخ : شنبه 7 مرداد 1396 ساعت: 20:10

آدرس الان یه تن خسته رو کشیدم توی تختخواب و از طرفی بابت تمیز کارهای دیروز و سقوط ار روی صندلی کل امروز رو با یه پای لنگ این ور و اون زدم ... امشب با خودم کلنجار رفتم یه پی ام بهش بدم ولی پاکش کردم شاید این چندمین بار باشه که پی هام رو پاک می کنم ... ولی هیچ وقت عادت نداشتم حرف هامو توی دلم نگه دار خیلی وقت ندارم...ادامه مطلب
ما را در سایت خیلی وقت ندارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9sarabanoo8 بازدید : 19 تاريخ : پنجشنبه 5 مرداد 1396 ساعت: 15:36

اینجا شده جایی که بتونم خودم باشم .. بدون نقاب .. جایی برای نوشتن همه اتفاقات ، دلخوری ها غصه ها شادی ها حتی حرفها و ناگفته های یواشکی بین من و خودم .. فصل های زندگی ام از 11 بهمن93 تا به حال طوری دیگر ورق می خورند .
حالا من در مرز سی سالگی با روحی 50 ساله و کودکی سرکوب شده در من .. که گاهی از دستم فرار می کنه و دلش می خواد دنیا رو با کودکانه ببینه ولی .....

خیلی وقت ندارم...
ما را در سایت خیلی وقت ندارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9sarabanoo8 بازدید : 3 تاريخ : پنجشنبه 5 مرداد 1396 ساعت: 15:36

اومدم دوباره توی کنج دنجم .. اتاق خواب کنج دنج زندگیمه ... امروز با چشمای قرمز و یه عالمه دستمال کاغذی و یه صورت خیس از اشک از توی اسانسور اوندم بیرون نمی دونم چی شد که بهش زنگ زدم ولی بعد از گذشت چند ماه .... از کل حرف های رد و بدل شده حرف های ضد و نقیض نمی دونم چی رو باید باور می کردم اصلا یه مشت خیلی وقت ندارم...ادامه مطلب
ما را در سایت خیلی وقت ندارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9sarabanoo8 بازدید : 7 تاريخ : پنجشنبه 5 مرداد 1396 ساعت: 15:36